من و دل
یکی از بهترین سروده های من (من و دل هستیم و یار)
شب بود و من بودم و یار
یار بود و موسم دیدار
.
یار ما رقصان و مست
می سرود از چنگ و تار
.
من و دل کنج اتاق
نشه ی رقص نگار
.
نیمه شب هم سر رسید
این دل اما بی قرار
.
صبر دل دیگر نماند
خسته شد از انتظار
.
سوی من رو کرد و گفت
دل بده مردانه وار
.
سینه ات را کن سپر
بر سرش دستت گذار
.
در زمین باغ مهر
بذر عشقت را بکار
.
حرف دل سنجیده بود
تا به کی بی بند و بار؟
.
یا به آزادی رسم
یا که دل در بند یار
.
حاجتم کردم طلب
از خود پروردگار
.
گفتمش یا دل دهم
یا بمیرم باربار
.
باز کردم من کتاب
آیه ای شد آشکار
.
أنا باسط أنا باصر
أنا رحمان القهار
.
بعد از آن روزهای سحت
عشق من شد کامگار
.
من نرفتم سمت او
او خودش شد خواستگار
.
عاقبت عاشق شدیم
دل به دام و سر به دار
.
این دل دیوانه ام
شد به عشق او دچار
.
روزگاریست با همیم
دو زمستان سه بهار
.
دوستی دلهای ما
شد هزاری صد هزار
.
غم و غصه کم و اندک
شادی هامان بی شمار
.
من و دل هستیم و شب
شب و دل هم با نگار
..:: بهرام واحدی ::..
- ۹۶/۰۳/۰۶